آدم هاي بي وفابه من چه –
به من چهدر کيف دستي شان جا مي شوند
از کوپه هاي قطاربه من چه؟فرار از فرار مي کنند
به من چهبه من چهکه در دهه ي هفتاد
در شعر فارسيبه من چه؟که از چشم هاي توچه اتفاق – اتفاقي
به من چه؟که افتاد؟
بي را از تهران خريدمبه من چه؟واو و ف و الف را
از عاشقي
که کارش به زغال کِشي کِشيده
نکشيدهپخش و پرا مي کرد وفا رابه من چه؟
ناگفتهگفت: که در آغازنه فقط دانه ي فلفل سياه بود
روفياسوفيا
نه فقط دانه ي فلفل سياه بود
خاکه زغال صورتم را گُل انداخته
بودباز هم از دور شناخته بود
مرابه من چه؟
بي را از تهران خريدم
بي بي اسم طوطي حرّافي بود که صرفاً
به عينک من
زُل مي زد و هي مي گفتهيچ نمي گفت!
هي گفت و هيچ نگفتهيچ نمي گفت!به من چه!
خُب!
حالا عکس ماري بکشيدبي وفا
ياري که منم!
که غلافش را دور انداخته
ماري که غلافش دور انداخته
خلافش را ثابت کنيد
ثابت کنيد خلافش را
مگر اين که ثابت کنيد خلافش را
تيرماه 1387
گفتگویی خبری
با علی باباچاهی
سعدی گلبیانی
/*
/*]]>*/
علی
باباچاهی در پاسخ به پرسش از آخرین فعالیتهای شعریاش گفت:
"پیکاسو در آبهای خلیجفارس
"عنوان آخرین مجموعه شعر چاپ شدهام است که در اردیبهشت 88 منتشر شد. این
کتاب را نشر ثالث راهی بازار کتاب کرد. کتابی هم به نام " فقط از پریان دریایی زخم زبان نمیخورد "
در دست انتشار دارم. در ارشاد دو اصلاحیه بر این کتاب وارد کردند و همچنین دو شعر
از آن حذف شده است. اینها شعرهایی است که بعد از شعرهای " پیکاسو در آبهای
خلیج فارس" سروده شده است. تاریخ سرایش این شعرها دقیقا از نیمه
ی سال 85 تا نیمهی 87 است. در ضمن در پایان کتاب دو
مصاحبهی مطبوعاتی هم درج شده است که آرا و عقاید اخیرم دربارهی شعر و شاعری را
در بر میگیرد. یکی از این مصاحبهها در اعتماد ملی چاپ شد، گفتوگویی بود که علی
مسعودینیا و رسول رخشا با من برگزار کردند و دیگری گفتوگوی من بود با محمد آشور
که در سینما و ادبیات چاپ شده بود. کتاب " فقط از پریان دریایی زخم میخورد
" را نشر نوید شیراز چاپ خواهد کرد. در مصاحبهی دوم ، عمدهی بحثم روی
مقولههای پستمدرنیستی است.
علی
باباچاهی در پاسخ به این سئوال که نقطهنظرات جدیدش دربارهی شعر چیست افزود:
برآنم تلقی من از شعری که در " وضعیت دیگر " میآید و صبغهای پستمدرنیستی
دارد شرح داده شود. اگر بخواهم توضیح بیشتری بدهم باید بگویم که تلقیهای مختلفی
از شعر زبان یا زبان-شعر در بحث من مطرح میشود. رویکردی که عدهای یک گوشهاش را
گرفتهاند و به کارهایی از قبیل قطعه قطعه کردن واژهها، از ضمیر و اسم مصدر ساختن
و یا از حروف اضافهی زیاد استفاده کردن، روی آوردهاند. این همان چیزی است
که در شعر اروپا ی بیست سال پیش محوریت داشت و یکی از خصوصیات پستمدرنیستی شعر
زبان بود. من حسابم را از زبان-شعر و مسائلی که در آن عینیت و نمود داشت جدا میدانم.
جز در مواردی که تصرف در نحو افق جدید معناگریز معناگرایی را تضمین کند. منظورم تا
جایی است که معناهای اعتیادی از زبان حذف میشود و رویت تازهای از معناهای متعهد
به دست میآید. من دست به تصرف در دستور زدهام، همانطوری که نیما هم همین کار را
کرده بود. این کلیت، آنجایی است که من در صبغه ی پستمدرنیستی زبان درنگ میکنم.
بنابراین زیاد از چیزهایی که دربارهی پستمدرنیست بودنم میگویند و برچسبهای اینگونهای
که به من میزنند بدم نمیآید. البته تا جایی که استحقاق چنین نامی را دارم یا این
الصاق بر موازینی مبتنی است که بر زبانمداری تاکید میورزم و این قضیه تا حدودی
مسبوق به سنت ادبی ما است که تبلور عادیاش را در شعر حافظ شیراز میبینیم و جلوههای
دیگرش را سعی میکنیم به وجود بیاوریم. اما باید تاکید کنم که زبانمداری مورد نظر
من ربطی به افراط و در واقع تفننگرایی و فنسالاری محض ندارد بلکه به ذخائر
معنایی کلمات، موسیقی کلمات، تناظرها و تقابلهای نهفته در کلمات و معناهای بیحد
و حصری که میشود در کلمات یافت و نیز صوتهای موسیقایی ظاهرا بیمعنای معنادار
نظر دارد. از همین منظر، قطعیت و قطبیت معانی در شعر مدرن که مبتنی بر روایت خطی،
تکآوایی و معانی محتوم هستند را به چالش میگیرد، ضمنا شکلمحوری یا ساختمانمحوری
شعر مدرن که متکی بر تکمرکزیتی است را هم زیر سئوال میبرد. پس به این نتیجه میرسیم
که ما میتوانیم با اشکال تعریفنشدهای در کارهای اخیرم روبرو باشیم. یعنی با شکلهایی
که لزوما مورد نیاز نیما و به تبع، محمد حقوقی نیست. یعنی ضمن آموختن از تعاریف و
عینیت شکلهای مورد نظر نیما و پیروانش از این شکلها فراروی میکنیم. این فراروی
به این شکل است که ما اینجا به یک مرکز خاص در شعر که به تعبیر حقوقی دوایری را
به دور خودش گرد میآورد بسنده نمیکنیم بلکه ظاهرا با گسست از قانونمندی مورد نظر
آنها و نوعی پیوست با آن نظر، اقدام به ایجاد نوعی "شعر افشانشی" میکنیم.
"شعر افشانشی " در تعریفی مختصر شعری است که در آن اینطور به نظر میرسد
که سطرها هیچ ارتباط معنایی با هم ندارند و حتی به لحاظ صوری هم ظاهرا در ارتباط
نیستند، به خاطر اینکه هم از یک شکل تثبیت شده فاصله بگیرد و هم ظرفیت ابراز
آگاهیهای متعدد و تداعیهای بیشتری را داشته باشد. اما نیک اگر بنگریم میبینیم
که ژرفساخت این شعرهای ظاهرا غیرمنسجم خود نوعی ساختار است. یعنی میشود به عینه
شعر را کالبدشکافی کرد و روابط پنهانی آنها را نشان داد و حتی به آن روابط
پنهانی عینیت بخشید و آنها را قابل لمس کرد.
باباچاهی
در ادامه دربارهی مجموعه شعر دیگرش " پریان دریایی " سخن گفت:
"پریان دریایی " طبعا همین محورها و مولفهها رادنبال میکند با این
امید که شکل متکاملتری از کتابهای قبلیام باشد. کتاب شعر دیگری هم دارم به نام
" هوش و حواس گل شببو برای من کافی است " . این کتاب که به تازگی به
نشر ثالث تحویل داده شده است هفتاد و اندی شعر نسبتا بلند دارد و نیز نودوهفت شعرک.
تاکید میکنم که اینها هایکو نیستند و شعرهایی کوتاهند تحت عنوان شعرک. در ضمن دو
مقالهی مستقل به تالیف خودم ضمیمهی این کتاب است. مقالههایی به نامهای "
شعر مولف، صلح مولف " و " شعر افشانشی " . کتاب حدود دویست و اندی
صفحه خواهد بود. میتوانم اضافه کنم که " پیکاسو در آبهای خلیج فارس "،
" فقط از پریان دریایی زخم زبان نمیخورد " و " هوش و حواس گل شببو
برای من کافی است " میتوانند یک سهگانهی شعری به حساب بیایند.
کتاب
دیگری هم دارم به نام " این هم یک شوخی بود" که گزینهای از شعرهایم از
سال 60تا 80 است. این کتابی دوزبانه ،به فارسی و انگلیسی است و شعرهایم را سعید
سعیدپور( به اهتمام مادی ایوب صادقیانی) به انگلیسی برگردانده است که توسط
نشر ویستار منتشر خواهد شد. نیمی از کتاب شعرهای فارسی و نیمی دیگر از آن شعرهای
انگلیسیام را در بر میگیرد. کتاب حاوی یادداشتی کوتاه به جای مقدمه است.
همچنین
یک کاست و کتاب به نام " امضای یادگاری " توسط موسسه تحقیقات نظری
در اصفهان منتشر خواهد شد. شعرهای این کتاب از سهگانه ی " نم نم بارانم
" ، " عقل عذابم میدهد" و " قیافهام خیلی مشکوک است "
انتخاب شده است.
باباچاهی،
شاعرو پژوهشگر، افزود : کتاب " گزارههای منفرد" که نقد و نظری دربارهی
شعر امروز ایران و شعر جوان امروز ایران است در سه جلد و نزدیک به 1500 صفحه توسط
نشر " دیبایه" به چاپ دوم خواهد رسید. چاپ اول این کتاب را نشر "
سپنتا" منتشر کرده است. شاعران جوان میتوانند نام خود را در این کتاب
ببینند. این نخستین کتابی است که به طور جدی دربارهی شعر بعد از انقلاب ( شعر
جوان امروز ایران) تا ابتدای دههی هشتاد نوشته شده است
علي باباچاهي متولد سال 1321 بوشهر (كنگان) است. باباچاهي در پاسخ به يكي از پرسشهاي احسان يارشاطر (دانشنامه ايران، دانشگاه كلمبيا) كه زمينهي خانوادگياش را جويا ميشود، مينويسد: « پدر برآمده از صحرا (تنگستان بوشهر) - همسايهی تفنگ - و مادر - نمكپرورده دريا (بوشهر) - بود.»