رهیافت

نقد نوشته های مصطفا فخرایی

رهیافت

نقد نوشته های مصطفا فخرایی

گزاره‌های منفرد در شعر بوشهر/مجید اجرایی

گزاره‌های منفرد در شعر بوشهر/ مجید اجرایی


ادبیات بوشهر به طور عام و شعر بوشهر در وجه خاص آن می‌تواند دستمایه‌ی مناسبی باشد برای در انداختن معناهای تازه از زوایایی تازه‌تر:

1. ادبیات بوشهر به شدت متأثر از چهره‌های آن است؛ به گونه‌ای که اگر همین الان چهره های ادبی را از صفحه‌ی ادبیات بوشهر حذف کنیم نمی‌توانیم بگوییم جریان یا جریان‌هایی ـ فرا و ورای اشخاص ـ در بوشهر وجود داشته است، و این البته تنها مختص بوشهر نیست. البته با توسعه‌ی این جغرافیا به محدوده‌های معین می‌توان نام و نشانی محدود از جریان‌های ادبی نیز به دست داد. مثلاً رشد و انتشار جریان شعری موج ناب در حوزه‌ی جنوب ایران.
2. ادبیات در ایران بیش از آن که مرکز گریز باشد مرکززده است. این مرکزیت از سطحی‌ترین و ابتدایی‌ترین لایه‌ی آن که همان حوزه‌ی جغرافیایی است معنا می‌یابد تا پیچیده‌ترین لایه‌ی آن که لایه‌ای است متنی و زبانی.
به همان میزان که شاعران و داستان‌نویسان از پیرامون به مرکز هجوم می‌آورند زبان، نگاه و جغرافیای جهان‌شناسانه‌ی آنان نیز به دنبال همان نقطه‌ی صفر مرکز در حرکت است. به ندرت می‌توان سراغی و نشانی از شاعران و داستان‌نویسانی داد که لجام‌گسیختگی بدوی آنان به شهریت و تمرکز و در نتیجه به تصلب میل نکرده باشد. منوچهر آتشی، علی باباچاهی و منیرو روانی‌پور از این جمله‌اند. بوشهریانی که موج ناگهان ییلاق ـ قشلاق ادبی در ایران آنان را به جایی حرکت داد که در راستای یک مرکزیت مقتدر به آفرینش پرداختند.
دیگر نه از صدای «عبدوی جط» سوار بر «اسب سفید وحشی» خبری شد، نه از «آوای دریامردان» باباچاهی و نه از «سیر یا سیر» منیرو با آن متن مشوش و کولیانه ـ شاعرانه‌ی خود.
بدین معنا شاید بتوان حرکت نام‌آوران ادبی بوشهری را همان عبور از بدویت به سمت شهریت، از مرکزگریزی به مرکززدگی، از سیالیت به تمرکز و نهایتاً از آفرینش جنون‌زا به نوعی خلق متمدنانه تعبیر نمود.
3. بی‌گمان ادبیات بوشهر در مهاجرت رونقی دیگر یافت. البته این بدان معنا نیست که در آن‌جا مطرح شد نه!
اما نگاه کنید به همه‌ی نام‌داران ادبی بوشهر: چوبک، صفدری، ‌احمد آرام و منیرو در داستان و آتشی، باباچاهی، فریدمند و چندتن دیگری از این دست در شعر.
آیا این مهاجرت معنی‌دار نیست؟ آنانی که چارچوب‌های خشک و تاب‌زدای اقلیم، گرما، شرجی و سنت و یکنواختی را برنتابیدند و به دنبال ایده‌های بلندپروازانه‌ی آرمان شهر واژگانی خود به جاهای دیگر رفتند. رفتند تا فردیت را به تجربه بنشینند و مهاجرت یعنی سرعت بخشیدن به فرایند فردانیت، یعنی شیفتگی به تنهایی‌های تجریدی. یعنی این که سرت به سنگ بخورد و باز بروی و بروی. دست‌کم از همین چهره‌هایی که اسم بردم همه‌شان به دنبال چنین آرمانی (آرمان شکست پیروزمندانه) رفتند و رفتند.
که: نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد/ بختم ار یار شود رختم از این‌جا ببرد
آن نگار افق‌های جدید معنایی و دانایی و آسمانی وسیع‌تر و آبی‌تر و بی‌انتهاتر از آن گنبد نیلگون آبادی خویش بوده شاید.
4. بوشهر با همه‌ی کوچکی و کم‌فراخی‌اش تجربه‌های متنوع و گاه موسعی در شعر و داستان از خود بروز داده است که این تجربه‌ها به گواه داعیه‌داران ادبی این بر و بوم گاه در تاریخ معاصر ادبیات ماندگار شده است. تجربه‌هایی متفاوت و گاه بسیار متفاوت با هم: از شعر مدرن آتشی تا شعر پسانیمایی و پسامدرن باباچاهی، از داستان‌های ناتورالیستی چوبک تا روایت آوانگارد صفدری در داستان.
5. در مورد شعر یا داستان بوشهر نمی‌توان نشانه‌هایی از «بوشهریت» را به معنای یک فرایند سراغ گرفت، و این یعنی شکستن خطوط مشخص]، حد یقف‌های رسمی، یعنی لگام گسیختگی‌های خلاقانه و دل سپردن به شکستن برای برساختنی تازه. در قیاس با مثلاً همین فارس عزیز باز معتقدم در شعر شیراز می‌توان آن روح شادیانه و روان رندی و شیدایی حافظانه را سراغ گرفت: از شعر اوجی و خائفی و نیرو بگیر تا اورنگ خضرایی و دیگران که البته این روان به تعبیر من شادخوارانه با زبان امروزی عجین و درآمیخته شده که شیرین می‌نماید.
اما در روایت‌های شعری بوشهر این سرسپردگی به روان قومی خفیف‌تر می‌نماید، و البته پسله‌های آن را می‌توان در بن ذهن شاعران و داستان‌پردازان سراغ گرفت.
6. در یک گونه‌بندی می‌توان تنوعی نسبی را در شعر استان بوشهر سراغ گرفت:
نمونه‌ی اول) شعر شاخص و شاعران تثبیت شده
غیر از آتشی و باباچاهی و بیابانی می‌توان به شایان حامدی (که بسیار ناگاه و بادریغ خاموش شد)، علی قنبری، احمد فریدمند، جلال خسروی، ابوالقاسم ایرانی و علی دیری اشاره کرد که این دسته خود یا چونان 2 نفر اول به روند جریان‌سازی ادبی در ایران کمک کردند یا موثران و ادامه‌دهندگان جریان‌ها و گونه‌های شعر امروز بوده‌اند مثل حامدی و قنبری یا به صورتی حرفه‌ای در تک و پوی ادبی ایران نقش‌آفرین‌اند مانند خسروی و فریدمند.
نمونه‌ی دوم) شعر پایداری و جنگ
کسانی چون تیمور ترنج، محمدرضا هاشمی‌فرد، خلیل عمرانی، علی هوشمند، علیرضا عمرانی، رضا معتمد، حسین دارند، غلامحسین دریانورد، محمدرضا احمدی‌فرد و از جوان‌ترها سید مرتضی کراماتی و حیدر منصوری که در تشکیل و تکوین حرکت موضوعی شعر پایداری موفق‌تر از دیگران بوده‌اند.
هویت این افراد را بیشتر با غزل نئوکلاسیک می‌شناسیم. این گروه شاعرانی‌اند که بخش رسمی ادبیات ایران با آنان ارتباط مناسبی برقرار کرده و در تثبیت شاعرانگی خویش پای کوشیده‌اند. گرچه چند تنی از آنان در سیر صعودی خود، زودهنگام متوقف شده‌اند.
نمونه‌ی سوم) نسل سوم‌های پیشرو که برخی به جد در آینده حرف های شایانی را برای گفتن خواهند داشت. از مهم‌ترین افراد این نسل و جریان می‌توان اشاره کرد به: مصطفی فخرایی، روجا چمن‌کار، فراز بهزادی، رضا طاهری، محمدرضا محمدزادگان، لیلی گله‌داران، آیدا عمیدی و زری شاه‌حسینی.
این افراد با کتاب‌هایی که به انتشار درآورده‌اند روح پیشتازانه‌ای را در زبان و بیان تعقیب کرده‌اند و می‌توانند خوش‌آیند ظاهر شوند.
نمونه‌ی چهارم) گونه‌ی غزل فرم و هفتاد که البته در ادامه‌ی این جریان موثر عمل کرده‌اند و البته پرنوسان و گاه تنبل از این قرارند: منصور حکمت‌شعار، حسین جلال‌پور، عزت خلیفه‌زاده، صالح دروند، الهام مردانی، ندا حقیقت و صاحبه نادرپور
البته این گونه‌ها هیچ‌گاه همه‌شان گرد یکدیگر جمع نشده‌اند. همه‌شان ایده‌ها و حرکت های همدیگر را ممکن است قبول نداشته باشند مثل همه جای دیگر ایران اما ناخودآگاه در پروسه‌ای واحد نقش‌آفرینی می‌کنند و آن ادبیات خلاقه و شعر پیشرو در ایران است.
7. بوشهری‌ها چه گزاره‌هایی را به ادبیات ایران پیشنهاد داده‌اند؟
این پرسش را می‌توان به دو صورت پاسخ گفت:
الف: گزاره‌های تأثیرگذار
پس از آن‌که محمدرضا نعمتی‌زاده (مشهور به نیمای جنوب) توانست ذهن و زبان شاعران بوشهر را از آن شیدایی شرجی‌زده که توأم با دوبیتی و تعنی و شروه بود وارهاند، منوچهر آتشی در سطحی وسیع‌تر و جغرافیایی فراخ‌تر و دیدی عمیق‌تر زبان نیما را در ژانرهای جدیدی از تخیل و تصویر به حرکت درآورد.
دست‌کم تأثیر بی‌بدیل آتشی را در 2 گزاره‌ی پیشنهادی او به ادبیات ایران نمی‌توان انکار کرد: یکی جریان شعری موج ناب اوست که آن‌چنان که می‌دانیم پس از کش و قوس‌های فراوان شاعران برای برون‌رفت از تجربه‌های فرّاری که سایه‌ی مبهم و مبهوت خود را بر ادبیات ایران گسترانیده بود آتشی توانست با شکل بخشیدن به استعدادهای مواج جوانان جویایی که دست بر قضا عمدتاً جنوبی بودند جریان شعری موج ناب را پایه گذارد. کسانی چون: هوشنگ چالنگی، هرمز علی‌پور، سیروس رادمنش و …
موج ناب در فضای توفان‌زده‌ی دهه چهل و پنجاه که شعر را به سمت تجردهای انتزاعی یا تصویری پیش می‌برد و گسست ناگهانی بیان شاعرانه را موجب می‌شد توانست در ترمیم ذهن و زبان شاعران نوجو و ارضا ی ذائقه‌های مخاطبان شعری گامی بس سترگ باشد.
جدای از این حرکت جریانی، منوچهر آتشی در ارایه‌ی گزاره‌ای تا آن زمان نایاب و اکنون کمیاب موفق و پایه‌گذار بود و آن خلق بوم جهان در شعر بود. این ابتکار که با انتشار «آهنگ دیر» و شعرهای اسب سفید وحشی و عبدوی جط آغاز شد در تمامی آثار دیگر او به نوعی تکرار و البته بازآفرینی شد.
فضای متمرکز شعری در اواخر دهه‌ی 30 و فراگیر موج شعرهای روشنفکری یا الیتیستی، آتشی جوان را بر آن داشت تا با درآمیختن تخیل بدوی، تصویرهای جاندار و شهود وحشیانه‌ی جنوبی، حس تازه و واژگانی بدیع را به تاریخ شعر ایران وارد نماید که تحسین منتقدان سخت‌گیری چون براهنی را نیز برانگیزد.
او حتا آن‌گاه که زبانش مدرن‌تر و تراش‌خورده‌تر شد نتوانست از جذبه‌های ذهن و بومیانه‌ی خویش پا واکشد.
جدای از آتشی نمی‌توان از شاعر غریب و جسور این سرزمین محمد بیابانی یاد نکرد. روحیات انزواجویانه و فارغ از هیاهوی بیابانی سبب شد نقش واقعی او در ادبیات امروز ایران کمتر به چشم آید.
تسلط بی‌چرای او بر تاریخ، ادبیات، اسطوره و فرهنگ و بدویت حسی و شهودی، کارمایه‌ی بی‌نظری بود که در اشعار و رفتار این مرد خود را بازمی‌تابانید.
بیابانی در غنا بخشیدن به اسطوره در شعر و با لحاظ نمودن وجه دراماتیک و عنصر زیباشناسانه توانست گزاره‌ای تا حدودی مغفول و مفقود را در شعر ایران پیش بکشد.
گزاره‌ای که پیش از آن در شعر نیما و اخوان به اوج رسیده بود، با این تفاوت که در زبان و شعر نیما اسطوره‌ی وجهی امپرسیونیستی و اقلیمی به خود گرفته بود حال آن‌که در زبان بیابانی این رویکرد به وجهی سوررئالیستی و در عین جال جهان وطنی ارتقا یافت.
در شعرهای برجسته‌ی اخوان نیز اسطوره در لایه ظاهری زبان بازتاب می‌یافت.
و بالاخره علی باباچاهی شاعری که مدام در مرز میان خودشکنی و بازآفرینی به سر می‌برد با انتشار کتاب «گزاره‌های منفرد» صورت نقادانه‌ی ذهنیت خود را نیز به جامعه‌ی شعری عرضه نمود. او در مجله‌ی آدینه توانست مخاطبان جوان و ناب ادبی را در شعر آوانگارد به جامعه ادبی معرفی نماید.
باباچاهی با انتشار مجموعه شعرهایی چون «نم‌نم بارانم»، «عقل عذابم می‌دهد»،‌ «رفته بودم به صید نهنگ» و …با نقدها و نظرهای خود در نشریات ادبی در ارایه گزاره‌ی شعر فرامدرن و «شعر متفاوت» توانست خود را جزو پیشگامان این گزاره معرفی نماید و در بخش هایی نیز پیشتاز باشد.
او تئوری‌هایی که متفکران پست مدرن چونان فوکو، لیوتار، و دریدا در حوزه‌های زبان و قدرت به جهان معاصر عرضه کرده‌اند را در شعرهای خود باز می‌تاباند که می‌توان صورت پرداخت شده‌ی آن را گذار از زبان نهادی استاتیک به زبان جنبشی و دینامیک نام نهاد.
ب) گزاره‌های تأثیرپذیر
عده‌ای از شاعران جوان بوشهر در هم‌نوایی یا تکامل برخی از جریان‌اه و گزاره‌های شعری باز نمود نسبتاً موفقی را از خود نشان داده‌اند.
نمونه‌ی بارز آن شایان احمدی بود که با «دری به دریغ»‌اش نشان داد که تلقی کاملاً حرفه‌ای از شعر داشته و مجموعه‌ی خود را به عنوان نمونه‌ای از یک اثر موفق در شعر حجم ارائه کرد.
او اگر به انتخاب مرگ دست نزده بود و زیست شاعرانه‌اش تداوم می‌یافت بی‌گمان جا پای راه برجسته‌گان شعری این استان می‌گذاشت.
علی قنبری شاعر جوان دیگر که از آموزه‌های براهنی فراتر رفت و شعر در وضعیت دیگر را در ایران وامی‌کاود یکی از شاعران حرفه‌ای این دیار است، او با «نقطه پشت فعل خراب یا فرانتس کافکای پشت جلد» و «نامه از / به / رویا و ضمائم پاره‌وقت» تلقی‌های تازه و هنجارشکنانه‌ای را در شعر زبان پیش می‌کشد.
وی با مطالعه‌ی عمیق شعرهای پست مدرنیسم خود نیز امکانات زبانی تازه‌ای را به زمانه‌ی خود پی می‌جوید.
فراز بهزادی اما با برگذشتن از هنجارهای فرهنگی و عرفی دست به نوعی آفرینش‌گری دادایستی می‌زند. کتاب «بگو در ماه خاکم کنند» بی تردید نمونه‌ای ناب از جسارت‌های شاعری است که صدای متفاوت نسل خود را به گوش می‌رساند.
در عین حال در شعرهای کسانی چون مصطفی فخرایی نیز نوعی اسپاسمانتالیسم خلاقانه به چشم می‌خورد که از یک تأثیرپذیری کور بسیار فراتر است و برکنار.
در عین حال نمی‌توان از شاعران میانه‌رویی یاد نکرد که سعی می‌کنند در کنار قافله‌ی شعر امروز ایران اما با فردیت مختص و مستقل خود حرکت کنند؛ می‌توان حرکت حرفه‌ای آنان در شعر را به فال نیک گرفت و چشم‌انتظار جسارت‌های تازه‌تری از آنان نشست.
         

منبع:

http://www.nasirboushehr.com/Journal-01-issue221-6755.html
نظرات 2 + ارسال نظر
اسفندیار فتحی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://www.boskhand.blogfa.com

بسیار سلام
واقعن دست مریزاد نخوانده بودمش.
سبز باشید

یک شاعر شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

از نظر اقی اجرایی همین چند نفر شاعر هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پس شعرهای مکتوبی که دریافت داشتهد اند و قرار بود کتاب شود شعر نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد